پارت چهل و سوم

زمان ارسال : ۸۳ روز پیش

آرایشگر با اشاره به شهرزاد از نگار پرسید:

ـ خواهرشوهرته؟

نگار با سر تأیید کرد. مهستی چشمکی زد و گفت:

ـ خیلی دوست داره! قدرشون بدون.

نگار دست برد و شهرزاد را به آغوش فشرد. با لبخند جواب داد:

ـ منم خیلی دوسش دارم.

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید